????برای شنیدن نوشته، اینجا را کلیک کنید.????

شاهنامه‌خوانی از زبان فردوسی خردمند - شماره‌ی ۴۲

دو وصیت نامه

چاپ شده در رومه‌ی ستاره صبح در تاریخ ۱۶ آذر ۹۸

نویسنده: علیرضا قراباغی

گوینده: پونه ولی‌زاده

موسیقی: گاهی که باران می‌بارد، اثر سکرت گاردن

 

سام و منوچهر، کمابیش همزمان در شاهنامه پدیدار می‌شوند و همزمان نیز از صحنه بیرون می‌روند. پس از پیروزی منوچهر بر سلم و تور و آغاز شاهی او، فردوسی خواننده را با سامِ جهان پهلوان آشنا می‌کند. زمانی که منوچهر درمی‌گذرد، دوران سام نیز پایان می‌یابد. گرچه یک بار نقش او را در پند دادن به شاه نوذر می‌بینیم ولی همزمان با حمله‌ی افراسیاب به ایران، سام نیز از جهان می‌رود. برای همین، در آخرین دیدار از زابل، او زال و رستم را برای همیشه پدرود می‌کند زیرا مرگ خود را نزدیک می‌داند و می‌گوید:

که من، در دل، ایدون گُمانم همی

که آمد به تنگی زمانم همی.

از همین روی، وصیت‌های خود را می‌کند و به سوی اپاختر یا شمال می‌رود. پنج بیت پس از آن، می‌خوانیم که:

منوچهر را سال شد بر دو شَست؛

ز گیتی همی بارِ رفتن ببست.

او نیز فرزند خود را فرا می‌خواند و وصیت‌ می‌کند. 

از فردوسی بزرگ آنقدر ریزه‌کاری و ظرافت دیده‌ایم که می‌توان گفت بی‌گمان آوردن این دو وصیت در کنار هم، پیامی دارد. شاید دانای توس، قصد داشته چارچوب وظیفه و خویشکاری هر یک از دو گروه پهلوانان-سپاهیان، و شاهان-تمداران را نشان دهد. پندها و سفارش‌هایی که فردوسی از زبان سام و منوچهر به فرزندانشان می‌گوید در بخشی مشترک، و در بخش‌هایی متفاوت است. سام در نخستین کلام، از داد می‌گوید:

چنین گفت مر زال را که: ای پسر!

نگر تا نباشی جز از دادگر!

سپس در مصراع «به فرمانِ شاهان دل آراسته»، اشاره به فرمان‌بری یعنی عدم دخالت در ت دارد‌ و در دنباله‌ی آن با آوردن «خرد را گزین کرده بر خواسته»، بر خرد و ازخودگذشتگی تکیه دارد. سپس به نیکوکاری، و اخلاق دین‌مدار سفارش می‌کند:

همه ساله بسته دو دست از بدی؛

همه روز، جُسته رهِ ایزدی.

 بستن دست از بدی، یعنی با زیاده‌خواهی‌های خود جنگیدن، به این نیاز دارد که هر روز، رهجوی راه ایزدی باشیم، یا نگذاریم وجدان غبار بگیرد، بویژه آوردن «دو دست»، یعنی کوچکترین بدی هم انجام نگیرد. سپس از ناپایداری جهان می‌گوید و این که دل و زبان انسان باید یکسان باشد:

چنان دان که بر کس نمانَد جهان؛

یکی بایدت آشکار و نهان.

ولی اندرزهای منوچهر تنها در بخش ناپایداری جهان با سفارش‌های سام کمابیش همانند است. او به نوذر می‌گوید:

که: این تخت شاهی فسون است و باد؛

بر او، جاودان، دل نباید نهاد.

او پیش از هرچیز، از رزم و مبارزه با دشمنان همراه با بزم و شادکامی می‌گوید. به‌جای دادگری، روی برجا گذاشتن نام نیک تکیه می‌کند. دین را نه به شکل وجدان فردی، بلکه در قالب ایدئولوژیک پیش می‌کشد و گرویدن به پیامبری را توصیه می‌کند که به‌زودی ظهور خواهد کرد:

کنون نو شود در جهان داوری،

چو موبد بیاید به پیغمبری.

پدید آید آنگه به خاورْزمین؛

نگر تا نَیازی برِ او، به کین.

بدو بِگْرو؛ آن دینِ یزدان بُوَد؛

نگه کن ز سر تا چه پیمان بُوَد!

منوچهر برخلاف راه راست و یکی بودن ظاهر و باطن سام، پیچیدگی ت و لزوم رفتاری را که ساده و آشکار نباشد، با گفتن «گهی گرگ باید بُدن، گاه میش» گوشزد می‌کند. 

یکی از نمایان ترین اختلاف‌ها میان نقش نیروی نظامی و ی در این گفته‌ی منوچهر نهفته است:

جهان ویژه کردم ز پَتْیاره‌ها؛

بسی شهر کردم، بسی باره‌ها.

یعنی این که با چه کسانی باید برخورد کرد، در کجا و چگونه باید باره یا پایگاه نظامی برپا کرد و به تقویت تجهیزات نظامی پرداخت، و بویژه برپا کردن شهرها، سازندگی و انجام اقدامات اقتصادی، از دید فردوسی نه کار نظامیان که در چارچوب نقش تمداران می‌گنجد. خردمند توس همچنان که از زبان سام، لزوم فرمانبری نیروی نظامی از نیروی ی را مطرح می‌کند، از زبان منوچهر نیز حمله‌ی خارجی را با گفتن «ز توران شود کارها بر تو تنگ» پیش‌بینی می‌کند و ضرورت بهره‌گیری از پهلوانان و سپاهیان در جنگ با دشمن را یادآور می‌شود:

بجوی، ای پسر! چون رسد داوری،

ز سام و ز زال آنگهی یاوری.

سپس از رستم نام می‌برد و می‌گوید اوست که توران را سر جایش خواهد نشاند و انتقام تو را خواهد گرفت. امید به رستم آخرین سخن منوچهر است.

شد آن نامور، پرهنر شهریار؛

به گیتی، سخن مانْد از او یادگار.

منوچهر ,می‌کند ,می‌گوید ,جهان ,زبان ,فردوسی ,نیروی نظامی ,ناپایداری جهان منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود مرورگر اپرا مینی و یوسی بروزر lasttours تعمیر ماینر دانلود رایگان سریال کره ای با لینک مستقیم درب پارکینگی زرشک آبرام NickanPishroTech برای ازمایش